چلنگر

 

ثثثثثثثثثثث

 

گاهی اوقات که نه می نویسم نه قلمم نه کاغذ از حرف به حرف می افتم و طوری می گویم که انگار انکار زبانم. آن وقت فقط یک مترجم می خواهم که بگوید 

 چه می شود 

 این که می گویم؟!


ـ: آقا یکی تون مردی کنه و بیاد بیرون تا منه پیره مرد خودشو کثیف نکردم.

یکی مردی می کند و می آید بیرون تا اوی پیرمرد خودشو کثیف نکند.

ـ: آی دستت درد نکنه.

نتیجه ش:

اگه یکی مون! مردی نمی کرد و نمی یومد بیرون پیر مرد خوشو کثیف می کرد.

 

 

 

آتشی انگار...

 

بر این

شن وادی باران خورده

عابر خون رفته است

رد پاهایی گلگون می گوید

ردپایی که سبک رفته در آغاز و

سنگین شده کم کم

باید روانه شوم

فرسخی سرخ راه در پیش است

پا به پای جا پای پرندگان

پرنده گذشته ست آیا

یا پاهای بلند ستاره های دوشین

از این

شن وادی باران خورده

پایان سفر

پایان رد پاهای گلگون و

فرسخ سرخ

به پایان آهو می رسم

تنها جا پای بلند ستاره ها

به پایان نمی رسد هرگز.

 

زنده یاد منوچهر آتشی


۲۹ آبان سالروز درگذشت منوچهر آتشی عزیز است. امروز اتفاقی قبل از اینکه یادم بیاید این روز را دکلمه های او را خریدم و شب فهمیدم که چه اتفاقی...

: احتمالا یکی از دکلمه ها را در اسرع وقت آپلود می کنم که شریک شوید.

 

 

کل هنر زندگی این است که از افرادی که باعث رنچش خاطر ما می شوند استفاده کنیم.

مارسل پروست


خیلی دوست دارم پروژه ی ۸ جلدیه " در جست و جوی زمان از دست رفته " ی این آقا را بردارم و ... .

حتما شاهکار است.

موقتا / وقت دارم... دل؟

 

 

دلشوره های آزار دهنده دارم. تو دلم انگار مرده شور خونه ست که هی یه نفرو میارن و می شورن و می برن و دوباره میارن و می شورن و می برن و ... تو سرم انگار یه کلاغه پر از یه خبر بد. پای راستم دوباره درد گرفته انگار اومدم شوت بزنم و یکی محکم تکل زده و محکم پای راستم خورده بهش. بوی حوله میده. انگار یه شب تمام روش حوله گذاشته. حوله رو برده تو حموم. چند روز بعد رفته تو حموم حوله رو بیاره. به جاش طناب آورده. دلم شور می زنه. گشنگیم به غذا نمی ره... کچاپو کجا گذاشتم؟! هووووووم خوب با ماکرونی چطورید؟! دلم شوره. نکنه قراره برف بیاد؟ نکنه همه ی روزا شده شنبه... خوابای بدم چرا سریال شده؟ بزن اون کانال فوتبال ببینیم... گل زدم. اومدم جلوی دوربینش. بزن اون کانااااااال... من دیگه فوتبال بازی نمی کنم... سریاله پر از من و حسنه که یه مُرده دعوتمون کره یه مهمونی.حسن مطمئنی که نخوابیده؟! بیدارش نکنیم؟ مطمئنی؟ درو وا کنیم؟!

 میشه کانالو عوض کنی؟ چرا توی این تلویزیون خبر میاد که برف می باره؟

نکنه ابوالفضل قراره خودشو بکشه؟!

 


بیش از این ها آه آری بیش از اینها......................................

می خوام بنویسم نمیشه. می خوام برای اولین بار برای این قضیه گریه کنم. یعنی میشه؟

کاشکی بتونم بنویسم کاش کاش کاش...

فعلا بداهه بپذیرید...